رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آقا رادین

هفته ای که گذشت

رادین عسل مامان سلام. مامان فدای تو پسر ناناز بشه که به زودی میای تو بغل مامان و بابا و چشمشون رو روشن میکنی. عزیزم هفته ای که گذشت هفته خیلی خوبی برای من و بابایی و خانواده هامون بود. چون به چیزی که مدتها منتظرش بودیم رسیدیم و دعاهای هممون مستجاب شد. بالاخره با تلاشهای فراوون من و بابا جون و رییس محترم بنده، گره کار بابا رضا باز شد و روز سه شنبه گذشته یعنی 25 بهمن من و بابا رضا و همه اعضای خانواده هامون خوشحالی بی نظیری رو تجربه کردیم. همینجا من و بابا رضا از زحمات فراوون آقای رییس و همینطور پدر مهربونم تشکر میکنیم و یه تشکر ویژه هم از مادر مهربون و نازنینم دارم که با دعاهای خالصانه و مادرانه اش تأثیر بسیار مهمی در رسیدن به هدفمون داشت...
28 بهمن 1390

سیسمونی رادین عسل (قسمت اول)

خرید سیسمونی رادین جون به سلامتی به اتمام رسیده و اتاق پسر طلا هم با سلیقه مامان و بابا چیده شده. اولین سری عکسهای سیسمونی شامل عکسهای سرویس خواب، سرویس کالسکه و دکوراسیون اتاق هست. برای دیدن سیسمونی رادین جون سری به ادامه مطلب بزنید... سرویس خواب رادین گلی، سرویس فیلی پرده اتاق پسر طلا (پرده اتاق رادین جون دو رو هستش و این یک سمت پرده هست) سمت دوم پرده اتاق رادین جون  سرویس کالسکه کالسکه پسرم  کریر روروئک قنداق فرنگی، آغوشی استیکر فرشته و تابلوی فیلی آویز بالای تخت، ساعت و تزیینات اتاق  قالیچه اتاق رادی...
22 بهمن 1390
27935 0 36 ادامه مطلب

اتمام هفته 30 و پایان 7 ماهگی

رادین عسل مامان سلام. قربونت برم که به سلامتی 7 ماهگیت هم تمام شد و وارد ماه هشتم شدی  هر چند به دلیل مشکل به وجود اومده برای مامانی و یک هفته استراحت توی خونه این هفته، هفته ای پر از استرس و نگرانی برای من و بابایی بود اما به سلامتی این هفته رو طی کردیم و وارد هفته 31 شدیم مرخصی مامان هم تمام شده و فردا باید مامانی و رادین کوچولو برن سرکار  عزیزم همین امروز عصر هم من و بابایی و مامان جون و خاله مهرنوش رفتیم بازار و برای اتاق قشنگت یه قالیچه خیلیییییییی خوشگل خریدیم و برای همه اونهایی که منتظر دیدن عکسهای اتاق قشنگت هستن این خبر خوب رو میدم که به زودی زود عکسهای اتاق رادین جونم رو توی وبلاگش خواهیم گذاشت چون خر...
22 بهمن 1390

این چند روز

روز چهارشنبه 19 بهمن رادین کوچولوی مامان برای اولین بار به عروسی رفت پسر قند عسل مامان در طی مراسم عروسی کلا به صورت یه گلوله توپ دراومده بود و خودش رو یه گوشه جمع کرده بود. آخییییییییییییی نازی پسر گلم. پسرکم چون همیشه توی آرامش و سکوته اون شب از سر و صدا و موزیک   و جیغ و کل و سوت ترسیده بود و غریبی میکرد. فقط موقع سرو شام بود که پسر طلا خودش رو از حالت گلوله خارج کرد و به مامان اجازه نفس کشیدن داد  بعد از اینکه هم برگشتیم خونه پسری از حالت غریبی در اومد و دوباره پسمل خوبی شد و خودشو شل و ول کرد  وقتی از عروسی برگشتیم بابا رضا با یه صحنه خیلی قشنگ مامان مهرناز رو سورپرایز کرد. وقتی که مامانی رو با چشمای بسته برد توی ا...
21 بهمن 1390

عجله پسری برای دیدن مامانی و بابایی

رادین عزیزم، عشقم، مامانی و بابایی دیروز از نگرانی سلامتی تو داشتن تا مرز سکته پیش می رفتن. مامانی دیروز بعد از اینکه از سرکار برگشت خونه و ناهار خورد داشت آماده میشد برای خوابیدن که متوجه یه چیز خیلی بد و نگران کننده شد لکه بینی  وای خدای من!!!! داشتم از ترس می مردم سریع رفتم به مامان جون زنگ زدم و قضیه رو بهش گفتم. مامان جون هم به دکترم زنگ زده بود و بهش گفته بود که من این مشکل برام پیش اومده، به علاوه اینکه دو روز بود که تو پسری خیلی خودتو توی شکم مامانی جمع و سفت میکردی. قبلش تصور نمیکردم که سفت کردنهای تو مشکلی داشته باشه اما بعد از لکه بینی خیلی ترسیدم و نگران شدم. مامان جون بهم زنگ زد و گفت که خانم دکتر گفته باید بری بیمارست...
16 بهمن 1390

پايان هفته 29

پسر گل مامان امروز 29 هفتگي اش هم تموم شد و به سلامتي وارد هفته 30 شد هفته اي كه من و بابايي هميشه منتظر رسيدنش بوديم تا بالاخره هفته هاي انتظارمون تك رقمي بشن عزيزم من و بابايي خيلي خوشحاليم كه تا لحظه در آغوش گرفتنت تنها 9 هفته ديگه بايد منتظر بمونيم  تغييرات پسر ناز من در هفته 29 بارداري: وزن پسمل كوچولو 1100 گرم و قدش هم كمي بلندتر از 38 سانتي متر است. ماهيچه ها و ريه پسري به رشد خودشون ادامه ميدن و سرش هم كمي بزرگتر ميشه تا با مغز در حال رشدش هماهنگ بشه. اسكلت بدنش در حال محكم شدن هست و به همين خاطر ماماني بايد بيشتر از قبل كلسيم و مواد غذايي مقوي مصرف كنه.   ...
15 بهمن 1390

ویزیت 7 ماهگی

رادین عسلی مامان سلام. خوشبختانه مامان مهرناز این دو روز گذشته حالش بهتر شده و سرفه هاشم خیلی کمتر شده. از این بابت خیلی خوشحالم چون دیگه با سرفه های شدیدم تو گل کوچولو رو توی شکمم این طرف و اون طرف نمیکنم و تو هم اذیت نمیشی. دیروز نوبت ویزیت 7 ماهگی مامان بود. عصری که میخواستیم بریم مطب بارون خیلی شدیدی گرفته بود و من و بابایی هم با تاکسی سرویس رفتیم و خوشبختانه به دلیل بارون مطب خیلی خلوت بود. البته با وجود خلوت بودن مطب باز هم یک ساعتی توی اتاق انتظار نشستم تا نوبتم شد. وقتی رفتم داخل اتاق خانم دکتر مثل همیشه با رویی گشاده و صورتی خندون باهام برخورد کرد و به محض دیدنم گفت پس شکمت کو؟!!!!!! آخه میدونی گلم مامانی شکمش زیاد بزرگ نیست و ب...
12 بهمن 1390

معذرت خواهي يك مادر از فرزند در راهش

عزيز دلم، رادين عسلم، گل مهربونم، مامان ميخواد ازت يه معذرت خواهي بزرگ بكنه. يه معذرت خواهي به اندازه تمام عشقي كه بهت داره... پسر نازم مامان از تو گل كوچولو و ظريفش معذرت ميخواد كه اين چند روز بخاطر بيماري و سرماخوردگي و سرفه هاي شديدش تو رو آزار داده. عزيزكم، حال مامان خيلي بده. سرفه هاي پي در پي و دردآور امان ماماني رو بريده نميدونم چرا خوب نميشم دو ماهه كه سرماخوردم و سرفه ميكنم و البته اين سه روز سرفه هام خيلي شديدتر و زجرآورتر بوده عزيزم ماماني رو ببخش كه با سرفه هاي بلند و دل بهم خوردنهاي شبانه اش در اثر سرفه، تو رو توي دلش مدام تكون ميده و تو هم با اون دست و پاهاي كوچولوت به ماماني اعلام ميكني كه حالت خوبه و نگرانت نباشه. الهي بم...
10 بهمن 1390

ركوردي جديد در وبلاگ آقا رادين

پسر خوشگل و نازم سلام. اومدم تا يه خبر خوب بهت بدم. ديروز تعداد بازديدهاي وبلاگت از مرز 1000  گذشت و به 1081 بازديد در يك روز رسيد و وبلاگت در صدر وبلاگهاي پربازديد ديروز قرار گرفت  و اين نشون از محبوبيت وبلاگ قشنگت بين خواننده هاي ني ني وبلاگي داره. من و بابايي خيلي خوشحاليم كه هر روز كه ميگذره وبلاگت خواننده هاي بيشتري پيدا ميكنه و همه سعيمون رو ميكنيم تا وبلاگ پسر كوچولو هميشه به روز باشه و نوشته هامون براي دوستاي عزيزمون جذابيت داشته باشه. بازم ممنون از همه همراهان هميشگي وبلاگ رادين جونم ...
10 بهمن 1390

دومين هفته از سه ماهه سوم

پسرك نازم سلام.  28 هفته از با تو بودن گذشت و به سلامتي دومين هفته از سه ماهه سوم هم به اتمام رسيد. خيلي خوشحالم كه به ديدن روي قشنگ تو نزديكتر ميشم و انتظار من و بابايي هم ديگه كم كم به پايان ميرسه كوچولوي ناز من الان تقريباً 910 گرم وزن و 37.6 سانتي متر قد داره. پسر خوشگل من الان ديگه ميتونه چشماي قشنگش رو كه با مژه هاي كوچولوش زينت داده شده باز و بسته كنه و به سمت هر نور شديد و ممتدي كه به شكم ماماني مي تابه سرش رو برگردونه و واكنش نشون بده لايه هاي چربي بدنش هم در حال شكل گيري هستن و براي زندگي بيرون از رحم كم كم در حال آماده شدن هست. واي قربونش برم من   ...
8 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد